خشونت از کجا نشات گرفته است؟

ساخت وبلاگ
 عبدالقادر عثمانی رودی دبیر جغرافیا-تاریخ                                                                               درباره پرسش مهر رییس‌جمهور مبنی بر اینکه «خشونت از کجا نشات گرفته است؟ »  باید اذعان کرد که خشونت  در ابتدا در خانواده  شکل می گیرد زیرا نهاد خانوده مهم ترین واحد اجتماع می باشد و تمام رفتار وکردار ما تحت تاثیر خانواده است پدر و مادرها بیشتر باید مراقب آموزش بچه ها و قبل از آن باید به فکر تربیت خودشان باشند. زمانی که پدر و مادری به عنوان الگو نتواند بر خشم خود غلبه و آن را مهار کند و رفتار خشنی با بچه ها داشته باشد طبیعتا الگو های رفتاری این فرزند در خانواده الگو های ناکارآمد و ناسالم است؛ اگر همین مسئله را به مدارس ربط دهیم این الگوهای رفتاری به معلم ها بازمی ‌گردد. معلمی شغلی است که فرد در آن باید عشق و علاقه به پرورش روح و رشد شخصیتی سالم کودک داشته باشد، لذا اگر معلمی  باشد که از روی اجبار و صرف داشتن یک شغل به این حرفه وارد شود طبیعتا نمی‌تواند الگوی مناسبی باشد.

 تاثیر جو و فضای مدارس بر دانش آموزان : اگر به کشور های پیشرفته توجه کنیم مدارس آنها مانند مدارس ایران  که نگهبان و دیوار های بلند داشته باشد، ندارد. متاسفانه این مسائل یک جو بی اعتمادی را در دانش آموزان نسبت به مدارس ایجاد می کند. جو مدرسه باید یک جو صمیمی و دوستانه باشد و دانش آموزان باید با عشق وارد مدرسه شوند، آن را خانه دوم خودشان بدانند و احساس کنند آنجا افرادی منتظرشان هستند. ازآنجایی که وظیفه مدارس کشف استعداد و پرورش  است باید دروسی که نبوغ و استعداد های افراد را می تواند کشف و پرورش دهد را جدی بگیریم و با امکانات روز تطبیق دهیم چرا که این دروس زمینه رشد سالم دانش آموزان را فراهم می‌کند.
  ابتدا خانواده ا ها باید آموزش‌های لازم را در رابطه با مهارتهای زندگی دریافت کنند. خود والدین به عنوان پدر و مادر مهارت های چگونه زیستن را بدانند و به عنوان الگوی کودکان این مهارت ها را در خانه رعایت کنند به همین دلیل ما در ابتدا باید پدر ها و مادر ها و اولیای مدارس را تربیت کنیم و بعد کودکان هم به طبع با دیدن آنها درست تربیت می شوند و دیگر نیازی نیست در تربیت فرزندان نگران باشیم.
باید بدانیم که خشم در بسیاری از موارد به شرایط اقتصادی بازمی گردد  ما باید استاندارد های رایج اقتصادی را در جامعه بالا ببریم. شهروندی که نیازهای مادی‌اش درست پاسخ داده نشود دچار ناکامی می‌شود و حس بدی در او به وجود می آورد و این حس در نهایت تبدیل شکست می‌شود. حس شکست در افراد منجر به استرس بالا و در نهایت تبدیل به خشم می شود؛ مشکل آنجایی آغاز می شود که خانواده و مدرسه و غیره به نحوی به فرد (نه )می گوید و وی را سرکوب می کند. این خشم‌ها نزد افراد باقی می ماند و در یک جایی در دعوا ها و نزاع های خانوادگی و آسیب های اجتماعی و بزه ها خودش را نشان می دهد، این می تواند برای جامعه آسیب زا باشد و خطرات بسیاری فراهم کند. ناکامی‌ها باید در شهروندان  توسط مسئولان اقتصادی و اجتماعی و سلامت جامعه، شناسایی شود تا نتیجه بهتری داشته باشیم.
ماقوانین بسیاری در رابطه با ارتکاب جرایم داریم ولی مشکل اینجاست که بدلیل عدم فرهنگ سازی می‌خواهیم با جریمه افراد را قانونمدار کنیم. قانونمداری باید نهادینه شود اما در این رابطه لازم است ابتدا دولتمردان قانونمدار شوند. قانونمداری باید به فرهنگ عمومی تبدیل شود این فرهنگ را می‌توان با آموزش‌ها از طریق رسانه‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها ایجاد کرد؛  اگر این باور را به وجود بیاوریم که دولت رفیق و دوست مردم است و خود دولتمردان این را در عمل نشان دهند نیازی نیست قانون‌های سختگیرانه و بازدارنده وضع کنیم.محتوای کتاب های درسی  در مورد پیشگیری از جرایم و خشونت  بسیار ضعیف است و هنوز برای رسیدن به استاندارد ها راه زیادی  باید طی شود در افزایش سواد کیفی دانش آموزان لازم است  آشنایی با فرهنگ بومی کشورمان را مورد توجه قرار دهیم. مسئولان یک کتاب درسی را برای کل ایران می نویسند در صورتی که معیار های فرهنگی تهران با شهرهای دیگر همخوانی ندارد. همچنین  باید محتوای آموزشی کتابهای درسی  بازنگری شودند تا در دوران بلوغ که کودکان با انباشت خشم‌ها روبرو هستند آنها را راهنمایی کنند. خلاصه خشونت یعنی تحقیر انسان‌ها  و در تحقیر هیچ کس رشد نمی کند. کسی که تحقیر می شود آسیب پذیری‌اش بالا می رود و خودش امکان دارد به خشونت کشیده شود و یا عمری را احساس کند حقی با این تحقیر از او ربوده شده است  .

 

فرهنگی ،اجتماعی ،تاریخی ،جغرافیایی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی ،تاریخی ،جغرافیایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : osmani-khafa بازدید : 327 تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت: 0:21